که اینطور

شاید شد و طولانی تر نوشتم. شاید کلمات خودش اومد. نمیدونم. فقط دارم از یه احتمال حرف می زنم.

که اینطور

شاید شد و طولانی تر نوشتم. شاید کلمات خودش اومد. نمیدونم. فقط دارم از یه احتمال حرف می زنم.

آخرین مطالب
  • ۹۸/۱۰/۱۴
    سر
  • ۹۸/۰۹/۰۲
    ذر

۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۶ ثبت شده است

۲۶
ارديبهشت

وقتی سال ۹۵ داشت آخرین نفس‌هایش را می‌کشید، با خودم قرار گذاشتم در سال ۹۶ از میزان وقت‌گذرانی در فضای مجازی کم کنم و به زمان مطالعه‌ام اضافه. شبکه‌های اجتماعی -با وجود همه محسناتی که دارد- داشت کل وقتم را می‌بلعید و برنامه زندگی‌ام بستگی داشت به برنامه پست گذاشتن مدیران کانال‌های تلگرامی و استوری گذاشتن دوستانم در اینستاگرام. تغییرات را آغاز کردم. اوایل همه چیز داشت خوب پیش می‌رفت، اما کم‌کم موج انتخابات از راه رسید و همه را با خودش برد. مصاحبه‌ای نبود که از دستم در برود و بحث سیاسی‌ای نبود که از آن جا بمانم. مدام وعده‌های نامزدها و بحث‌ها پیرامونشان از چپ و راست می‌رسید و من تا جایی که وقت داشتم می‌خواندم و در گروه‌ها به اشتراک می‌گذاشتم.

****

حالا بعد از گذشت دو ماه از آغاز سال یک بازنده تمام عیارم. تا اینجا فقط دو کتاب تمام کرده‌ام و یک عالمه کتاب ناخوانده در کتابخانه‌ام هستند که احتمالا از من متنفرند. از قراری که اول سال با خودم گذاشتم دستاورد زیادی نداشتم، به جز اینکه از این به بعد حواسم را جمع کنم که آن اول ماجرا، موقع هدف‌گذاری و برنامه‌ریزی، باید همه جوانب را در نظر بگیرم بعد اقدام کنم. باید از توانایی‌ام، از شرایط محیطی و درجه سختی هدف مورد نظر اطمینان حاصل کنم، بعد قرارداد ذهنی را با خودم ببندم. هنوز هم دیر نشده، موج انتخابات خوابیده و کتاب‌ها همان جایی که بودند منتظر نشسته‌اند، گیریم با کمی نفرت.

۲۴
ارديبهشت
دوست داشتم بدونم به کی رای میده. که اگه هم نظر بودیم از این اشتراک کیف کنم و اگه هم نظر نبودیم از استقلالش کیف کنم. استقلال شاید نشه گفت، از اینکه باید توضیحش بدم متنفرم. نمیتونم توضیحش بدم که چرا اگه هم نظر نبودیم کیف می کردم، ولی توش شک ندارم.
۰۳
ارديبهشت

اگه یه زن خونه دار بودم، الان بعد از عوض کردن قالب وبلاگم، یه چایی برای خودم می ریختم و مشغول نوشتن می شدم از دغدغه هام، از بچه ام که هنوز از مدرسه نیومده و از شوهرم که این روزا سرش خیلی شلوغ شده.