که اینطور

شاید شد و طولانی تر نوشتم. شاید کلمات خودش اومد. نمیدونم. فقط دارم از یه احتمال حرف می زنم.

که اینطور

شاید شد و طولانی تر نوشتم. شاید کلمات خودش اومد. نمیدونم. فقط دارم از یه احتمال حرف می زنم.

آخرین مطالب
  • ۹۸/۱۰/۱۴
    سر
  • ۹۸/۰۹/۰۲
    ذر

۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۷ ثبت شده است

۰۶
اسفند

قلبت چون رود بزرگی است که پس از بارانی فراوان طغیان می‌کند. هجوم سیلاب همه تابلوهای راهنما را که زمانی برپا بودند با خود برده است. اما باز باران بر سطح رود شَپ‌شَپ می‌کوبد. هر وقت خبر چنین سیلابی را در روزنامه بخوانی، با خودت می‌گویی: خودش است. این قلب من است.

کافکا در کرانه. هاروکی موراکامی. ترجمه مهدی غبرائی.