نکته ی مهمی که خودنمایی می کرد وبرایم بسیار آزاردهنده بود سیاه و سفید بودن فیلم بود . هدف دقیق کارگردان را نمی دانم اما به نظر من این سیاه و سفید بودن فقط یک ژست بود . منظورم سیاه نمایی فیلم نیست – که فیلم در این دام نیفتاده – ولی واقعا معلوم نبود چرا سیاه و سفید ؟!
فیلم داستان زنی به نام رویا – مهناز افشار – است که معلم پیانو است و در زندگی اش مشکلاتی به وجود می آید و...
این فیلم به شدت تحت تاثیر سینمای اصغر فرهادی است و البته کپی ضعیفی از آن است . مسئله ی خیانت مسئله ای نیست که خود معادی آن را کشف کرده باشد ، خیانت بارها در تایتانیک و... نشان داده شده . حتی خود فرهادی در " چهارشنبه سوری " اش به بهترین شکل این مسئله را نشان داده .
بازی مهناز افشار اگر چه خیلی مورد توجه قرار گرفته – و الحق از پس نقش تا حدودی بر آمده – اما صحنه های تنهایی رویا و گریه هایش اصلا خوب از آب در نیامده . معلوم نیست چرا معادی برای چنین نقش پیچیده ای سراغ افشار رفته که سنش هم به نقش نمی خورد و به زور عینک و... سعی کرده اند سنش را بالا ببرند ! بازیگرانی مثل هدیه تهرانی یا هنگامه قاضیانی شاید برای این نقش مناسب تر باشند .
فیلم به هیچ وجه داستان جدیدی برایمان تعریف نمی کند و حداقل همان داستان تکراری خیانت را جدید برایمان تعریف نمی کند .
شاید یکی از نقاط قوت فیلم ، نقش نریمان – با بازی صابر ابر – باشد و سکانس طلایی فیلم از نظر من جلسه ی اهالی محل و ماجرای پیامک و... است که لحظه های خیلی خوبی شکل می گیرد . همینطور صحنه ی تمیز کردن پیانو توسط رویا و صداهای نامربوطی که از آن در می آید .
موسیقی این فیلم فوق العاده است و خیلی از جاها بار دراماتیک سکانس ها را به عهده دارد . این مسئله شاید برای معادی ضعف به حساب بیاید ، اما بدون شک برای کارن همایونفر – آهنگساز فیلم – موفقیتی بزرگ است . به اینها اضافه کنید آواز فوق العاده ی سالار عقیلی در کنسرت را .
در مجموع ، به نظر می رسد که معادی هم مشکل کارگردان هایی مثل علیرضا امینی را دارد و تاثیر گرفتن بیش از حدش از اصغر فرهادی به فیلمش ضربه ی سنگینی زده .