که اینطور

شاید شد و طولانی تر نوشتم. شاید کلمات خودش اومد. نمیدونم. فقط دارم از یه احتمال حرف می زنم.

که اینطور

شاید شد و طولانی تر نوشتم. شاید کلمات خودش اومد. نمیدونم. فقط دارم از یه احتمال حرف می زنم.

آخرین مطالب
  • ۹۸/۱۰/۱۴
    سر
  • ۹۸/۰۹/۰۲
    ذر

۲ مطلب در مهر ۱۳۹۱ ثبت شده است

۲۹
مهر
۰۴
مهر
جیک : " نگاه کردن بهش . گوش دادن بهش . خندیدن به شوخی های هرزه اش . من متنفرم ازش . اون هم متنفره از من . جفت مون اینو می دونیم . "

ادی : " بذار با یه لیوان دیگه دلتو به دست بیارم . "

جیک : " آروم بشین . "

ادی : " شاید الان دیگه واجب باشه برم یه سری به مریلی بزنم ببینم حالش خوبه . "

------------------------------------------

قسمتی از کتاب " تابوت های دست ساز " - نویسنده : ترومن کاپوتی - مترجم : بهرنگ رجبی



این کتاب را یکی از دوستانم بهم داد . تا قبل از خواندنش هیچ کتابی در این زمینه نخوانده بودم . این کتاب شروع خوبی بود برایم که به ادبیات جنایی فکر کنم . ترومن کاپوتی به گمانم یکی از بهترین نویسنده های جنایی نویس است . در این کتاب با استفاده از دیالوگ داستانش را پیش می برد . ( اکثر متن داستان را دیالوگ ها تشکیل می دهند ) اسم یکی از شخصیت ها ت . ک . نام دارد که منظور خود ترومن کاپوتی است . این مسئله ، و شکل خاطره گونه ی اواخر کتاب این حدس را تقویت می کند که این داستان برگرفته از یک ماجرای واقعی باشد .

وقتی داشتم کتاب را تمام می کردم ساعت حدود 3 نیمه شب بود و ترسی در وجودم رخنه کرده بود که باید بودید و می دیدید ! از سایه ی خودم هم می ترسیدم ، رفتم چراغ را خاموش کردم و آمدم مثل آقاها گرفتم خوابیدم .

" تابوت های دست ساز " از آن کتابهایی است که جان می داد در کافه ی مرحوم ه . ج معرفی شود به خاطر شخصیت فوق العاده ی باب کوئین . 

و در آخر خطاب به دوستانی که مثل من بیماری تنبلی خواندن ( ! ) دارند مژده می دهم که حجم کتاب به شدت کم است . :)