که اینطور

شاید شد و طولانی تر نوشتم. شاید کلمات خودش اومد. نمیدونم. فقط دارم از یه احتمال حرف می زنم.

که اینطور

شاید شد و طولانی تر نوشتم. شاید کلمات خودش اومد. نمیدونم. فقط دارم از یه احتمال حرف می زنم.

آخرین مطالب
  • ۹۸/۱۰/۱۴
    سر
  • ۹۸/۰۹/۰۲
    ذر

۳ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

۲۱
فروردين

می گفت به خاطر صدای کمانچه ای که تو یه آهنگ گوش کردم و ازش خوشم اومد، رفتم کمانچه زدن یاد گرفتم. بعدش فهمیدم اون صدایی که من دوست داشتم اصلا صدای کمانچه نبوده، ویولن سل بوده. به همین راحتی اشتباهی میریم و اشتباهی انتخاب می کنیم. اونقد اشتباهی کمانچه زدن رو ادامه میدیم که دیگه وقت نمیشه ویولن سل یاد بگیریم.

۱۶
فروردين

وقتی تو خونه کار می کنم، هی بازیگوشی می کنم که گند می زنم به راندمان کار. کاری که باید تو دو سه ساعت کلا تموم بشه، از ده یازده صبح تا شیش و هفت عصر کش پیدا می کنه. الکی. همین که الان دارم اینا رو اینجا می نویسم هم خودش عقب افتادن کاره.

۱۴
فروردين
سهم ما اینه شاید زیاد و کم
یک سبد لبخند یه لحظه غم

----
یکی داره پولاشو رو هم می ذاره
یکی داره بدهی هاشو میشماره
یکی شبا خوابای رنگی می بینه
سرشو که روی بالش می ذاره
سهم این یکی کابوسه، صابخونه بدهی اجاره

----
فقیر و پولدار هر دلی واسه خودش هزار تا غصه داره
همسفر هستیم با هم تو این مسیر
مثل بارون شو تو این کویر
-----
وقتی نامجو مثل آدمیزاد می خوند و هوس نکرده بود مسخره بازی دربیاره و وقتی عطاران تو تلویزیون بود و خوشحال بودیم. وقتی سریالای عید یه چیزی تو چنته داشتن.