که اینطور

شاید شد و طولانی تر نوشتم. شاید کلمات خودش اومد. نمیدونم. فقط دارم از یه احتمال حرف می زنم.

که اینطور

شاید شد و طولانی تر نوشتم. شاید کلمات خودش اومد. نمیدونم. فقط دارم از یه احتمال حرف می زنم.

آخرین مطالب
  • ۹۸/۱۰/۱۴
    سر
  • ۹۸/۰۹/۰۲
    ذر

نجات

دوشنبه, ۶ آذر ۱۳۹۱، ۱۱:۵۱ ب.ظ

چقدر شبیه نقش اصلی فیلم ها

تنهای تنها

رفتی و تا لحظه ی آخر دنبال نجات دادن بودی

نه نجات پیدا کردن

----------------------

پ.ن1: اگر بخواهم بگویم این روزها از چه چیزی به شدت متنفرم، قطعا آن چیز این توجه نشان دادن ملت برای بررسی آسیب های عزاداری های ماه محرم است. گندش را در آورده اند. اوج عصبانیت من آنجا بود که دیدم یک بابایی در این فیس بوک لعنتی نوشته بود به جای اینکه کمک کنند به زلزله زده ها می روند قیمه می دهند!!!! واقعا که چه دستاویزی است این زلزله ی آذربایجان برای بعضی فرصت طلب ها.

پ.ن2: قالب وبلاگ با این پست و این روزها همخوانی ندارد، بر من ببخشید.

پ.ن3: به نظرم اصل عزا تازه شروع شده. بچگانه است که بعد از عاشورا همه چیز را تمام شده بپنداریم.

پ.ن4: از اینکه 90 درصد حجم پستم پی نوشت است ناراضی نیستید که نه؟

  • محمد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی