که اینطور

شاید شد و طولانی تر نوشتم. شاید کلمات خودش اومد. نمیدونم. فقط دارم از یه احتمال حرف می زنم.

که اینطور

شاید شد و طولانی تر نوشتم. شاید کلمات خودش اومد. نمیدونم. فقط دارم از یه احتمال حرف می زنم.

آخرین مطالب
  • ۹۸/۱۰/۱۴
    سر
  • ۹۸/۰۹/۰۲
    ذر
۱۸
ارديبهشت
هرطور که حساب کنیم یک فیلم سفارشی را اصلا نمی شود اینطوری ساخت ! نارنجی پوش فیلم جدید داریوش مهرجویی یک فیلم سفارشی با مضمون " شهر ما خانه ی ما " و این حرفهاست . یعنی فیلم به شدت خطر نابودی و سطحی شدن دارد ، اما به هر حال نباید فراموش کرد که پشت دوربین مهرجویی است . فیلم با شروع شدنش به شدت غافلگیرتان می کند . به مرور که فیلم جلو می رود نزدیکی آدم به حامد آبان بیشتر می شود . تا جایی که دیگر کاملا احساس می کنی به حامد آبان نزدیک هستی و به هیچ وجه احساس غریبگی نمی کنی با این شخصیت . بازی حامد بهداد چیزی در حد شاهکار است و می تواند طرفدارانش را غافلگیر کند . و از آن جالب تر رویارویی دوباره ی حامد بهداد و لیلا حاتمی بعد از هرشب تنهایی و سعادت آباد و پله ی آخر ( که البته بهداد در این آخری حضور کمرنگی دارد . ) است . به نظر می رسد که یکی از زوج های خوب سینمای ما شکل گرفته اند . دقت کنید به سکانسی که نهال با ماشین می آید حامد را پیدا می کند تا اجازه ی شهاب را برای مسافرت بگیرد .
اما لیلا حاتمی همان است که در جدایی نادر از سمین بود . یعنی از هر جهت که نگاه کنی نهال همان سیمین است ، با همان دغدغه ها ، فقط چیزی که عوض شده آدمی است که قرار است جلوی نهال بایستد . شخصیت حامد با نادر زمین تا آسمان فرق دارد . اگر نادر سعی می کند خیلی منطقی سیمین را برای ماندن متقاعد کند و برایش استدلال بیاورد ، در عوض حامد تا می تواند جنگولک بازی در می آورد و نهال را کلافه می کند با اداهایش و داد و بیدادهایش . تفاوت رابطه ی نادر و سیمین با رابطه ی حامد و نهال به نظرم میزان علاقه ی شان نسبت به همدیگر است که در رابطه ی حامد و نهال این میزان به وضوح بیشتر است . البته شاید این تاثیر فضای شوخ و شنگ فیلم باشد .
این فیلم متفاوت همان انتظاری است که آدم از کارگردانی در حد مهرجویی دارد . یکی از ایراداتی که می توان به فیلم گرفت ، بازی گرفتن یکسان و خسته کننده از امید روحانی است . واقعا نمی توان نقشی به روحانی داد که دکتر نباشد ؟! به نظرتان بس نیست دیدن امید روحانی در نقش خودش ؟ نکته ی دیگری هم که توی ذوق می زد حضور وحیده محمدی فر ( از نویسندگان فیلم و همسر مهرجویی )  در جاهایی که نیاز به سیاهی لشکر بود ! یک جا محمدی فر نقش خانمی را بازی کرد که بچه اش می خواست با حامد عکس بیندازد و در جای دیگر هم موقع نیاز به ماشین برای رساندن حامد به بیمارستان ، محمدی فر به یکباره با ماشین آمد جلوی دوربین !
 در آخر اینکه اگر از طرفداران حامد بهداد هستید به هیچ وجه فیلم را از دست ندهید ، ولی خب اگر از آن افرادی هستید که ادا و اطوارهای بهداد کلافه تان می کند ، به نظر من از خیرش بگذرید !
۲۲
اسفند

" بلند شو . " خیلی خوابم می آید . اصلا حال مجلس ختم عمه ی بابایم را ندارم . – " وای نه .. توروخدا . میشه من نیام ؟ دیشب سه خوابیدم . "  - " سه ؟ خب می خواستی زودتر بخوابی . بلند شو لباستو بپوش . " این را که می شنوم کفری می شوم : " حتما همون کت شلوار مزخرفی که گذاشتی بیرونو میگی . " چیزی نمی گوید . فقط سعی می کند پتو را از رویم یواش یواش بکشد که خواب از سرم بپرد . اما من زرنگ تر از این حرف ها هستم . پتو را یک دور پیچیدم دور خودم که نتواند آن را بکشد ! دوست ندارم ناراحتش کنم ، ولی خب دوست دارم آن طوری که دلم می خواهد لباس بپوشم . از روی ناچاری از روی تخت بلند می شوم و می روم دستشویی . می گوید : " بدو ، بابا پایین منتظره . " از دستشویی بیرون می آیم و می روم توی اتاق . همانجا جلوی تخت ایستاده و به کت و شلواری که به جالباسی آویزان کرده اشاره می کند و می گوید : " ایناهاش . " به یاد رونالدینیو که یک طرف را نگاه می کرد و به یک طرف دیگر پاس می داد ، به کمدی که شلوار جین و تی شرتم داخلش است نگاه می کنم و به سمتش می روم ، اما با یک چرخش غافلگیر کننده بدون نگاه کردن به جالباسی به سمت جالباسی دستم را دراز می کنم و صدای افتادن یک چیزی به گوش می رسد . مادرم را نگاه می کنم . " اه ! چیکار داری می کنی ؟ شلوارمو اتو کرده بودم انداختیش . " این را می گوید و به سمت جالباسی می آید و شلوارش را دوباره آویزان می کند و کت و شلوار مرا بر می دارد و به دستم می دهد . خیلی ناراحتم چون ایده ی بسیار جذابی داشتم ، فقط در اجرا – به قول فراستی – در نیامد !

مادرم که داشت از اتاق می رفت بیرون خیلی آرام ، اما طوری که من بشنوم گفت : " من موندم تو چه جوری می خواستی بری شهرستان ! "

۱۴
اسفند
زن جوان گفت : " مادر ، بهتره گفت و گو رو درز بگیریم ، سیمور هر لحظه ممکنه سر برسه . "  - " مگه کجاست ؟ "   - " کنار دریا . "    - " کنار دریا ؟ اون هم تنها ؟ کنار دریا رفتارش عادیه ؟ "    زن جوان گفت : " مادر ، طوری حرف می زنین که انگار دیوونه ی زنجیریه ... "    - " میوریل ، من چنین حرفی نزدم . "   - " خوب . از حرف هاتون این طور بر می آد . می خواهم بگم که کارش اینه که اونجا دراز می کشه . روپوش حمامشو هم در نمی آره . "   - " روپوش حمامشو در نمی آره ؟ آخه چرا ؟ "   - " نمی دونم . حدس می زنم برای اینکه رنگش خیلی پریده . "   - " خدا مرگم بده . به آفتاب احتیاج داره . نمی شه مجبورش کنی ؟ "  زن جوان گفت : " شما که سیمورو می شناسین . "  و باز پایش را روی پا انداخت .  " می گه ، دلش نمی خواد یه مشت آدم ابله خالکوبی هاشو نگاه کنن . "   - " اون که خالی نکوبیده ! توی ارتش خالکوبی کرده ؟ "  زن جوان گفت : " نه ، مامان . نه ، عزیزم . "  و از جا بلند شد .  " گوش کنین ، فردا به تون تلفن می کنم ، احتمالا . "


بخشی از داستان " یک روز خوش برای موزماهی " از مجموعه داستان " دلتنگی های نقاش خیابان چهل و هشتم "

نویسنده : جی . دی . سلینجر / مترجم : احمد گلشیری

۰۵
اسفند
تازگی ها ، وقتی می خواهم بفهمم کسی را دوست دارم یا نه ، به نبودنش فکر می کنم تا ببینم اگر نباشد من ...

باور نمی کنید که تا حالا چند نفر را زنده به گور کرده ام !

۲۱
بهمن
اولین تجربه ی کارگردانی پیمان معادی یک ملودرام است . خیلی تعجب کردم موقع دیدن فیلم ، چرا که این فیلم فعلا به عنوان بهترین فیلم از نگاه تماشاگران انتخاب شده پس توقع من از فیلم به شدت بالا رفته بود .

نکته ی مهمی که خودنمایی می کرد وبرایم بسیار آزاردهنده بود سیاه و سفید بودن فیلم بود . هدف دقیق کارگردان را نمی دانم اما به نظر من این سیاه و سفید بودن فقط یک ژست بود . منظورم سیاه نمایی فیلم نیست – که فیلم در این دام نیفتاده – ولی واقعا معلوم نبود چرا سیاه و سفید ؟!

فیلم داستان زنی به نام رویا – مهناز افشار – است که معلم پیانو است و در زندگی اش مشکلاتی به وجود می آید و...

این فیلم به شدت تحت تاثیر سینمای اصغر فرهادی است و البته کپی ضعیفی از آن است . مسئله ی خیانت مسئله ای نیست که خود معادی آن را کشف کرده باشد ، خیانت بارها در تایتانیک و... نشان داده شده . حتی خود فرهادی در " چهارشنبه  سوری " اش به بهترین شکل این مسئله را نشان داده .

بازی مهناز افشار اگر چه خیلی مورد توجه قرار گرفته – و الحق از پس نقش تا حدودی بر آمده – اما صحنه های تنهایی رویا و گریه هایش اصلا خوب از آب در نیامده . معلوم نیست چرا معادی برای چنین نقش پیچیده ای سراغ افشار رفته که سنش هم به نقش نمی خورد و به زور عینک و... سعی کرده اند سنش را بالا ببرند ! بازیگرانی مثل هدیه تهرانی یا هنگامه قاضیانی شاید برای این نقش مناسب تر باشند .

فیلم به هیچ وجه داستان جدیدی برایمان تعریف نمی کند و حداقل همان داستان تکراری خیانت را جدید برایمان تعریف نمی کند .

شاید یکی از نقاط قوت فیلم ، نقش نریمان – با بازی صابر ابر – باشد و سکانس طلایی فیلم از نظر من جلسه ی اهالی محل و ماجرای پیامک و... است که لحظه های خیلی خوبی شکل می گیرد . همینطور صحنه ی تمیز کردن پیانو توسط رویا و صداهای نامربوطی که از آن در می آید .

موسیقی این فیلم فوق العاده است و خیلی از جاها بار دراماتیک سکانس ها را به عهده دارد . این مسئله شاید برای معادی ضعف به حساب بیاید ، اما بدون شک برای کارن همایونفر – آهنگساز فیلم – موفقیتی بزرگ است . به اینها اضافه کنید آواز فوق العاده ی سالار عقیلی در کنسرت را .

در مجموع ، به نظر می رسد که معادی هم مشکل کارگردان هایی مثل علیرضا امینی را دارد و تاثیر گرفتن بیش از حدش از اصغر فرهادی به فیلمش ضربه ی سنگینی زده .

۱۷
بهمن
سومین فیلم ازسه گا نه ی رسول صدرعاملی پس از " شب " و " هر شب تنهایی "  .

فیلم با یک دعوای زن و شوهری در راه آهن شروع می شود که زن – پریوش نظریه – دارد برخلاف میل شوهرش – حمید فرخ نژاد – به مشهد می رود تا شفای فرزندش را از امام رضا ( ع ) بگیرد و در راه با زنی – با بازی بیتا فرهی – برخورد می کنند و...

فیلم اصلا نتوانسته به هدفش برسد و در بیشتر اوقات مخاطب دچار یکنواختی و خواب آلودگی می شود . فیلم دیالوگ های بسیار اندک و پیش پا افتاده ای دارد . به نظر می رسید بعد از ساختن دو فیلم قبلی سه گانه ی صدرعاملی ، کارگردان باید به بلوغ رسیده باشد و فیلمی به مراتب قوی تر از " شب " و " هر شب تنهایی " شاهد باشیم ، ولی این اتفاق عملا نمی افتد . فیلم اصلا منسجم عمل نمی کند و ما نمی فهمیم مشکل زن و شوهر چیست و چرا شوهر نمی خواهد زن به سفر برود ، در حالیکه به گفته ی خودش تنها سفر کردن را دوست دارد و این حق را برای خودش قائل است .

حمید فرخ نژاد اصلا انتظارها را برآورده نمی کند و به عنوان یک مرد بی منطق و گرفتار ظاهر شده و کارکردش در داستان مشخص نیست .

به عقیده ی من تنها نقطه ی قوت فیلم موسیقی آن است که ستار اورکی – آهنگساز فیلمهایی مثل جدایی نادر از سیمین – به خوبی از عهده ی کارش بر آمده .