که اینطور

شاید شد و طولانی تر نوشتم. شاید کلمات خودش اومد. نمیدونم. فقط دارم از یه احتمال حرف می زنم.

که اینطور

شاید شد و طولانی تر نوشتم. شاید کلمات خودش اومد. نمیدونم. فقط دارم از یه احتمال حرف می زنم.

آخرین مطالب
  • ۹۸/۱۰/۱۴
    سر
  • ۹۸/۰۹/۰۲
    ذر

دنیای این روزای من

يكشنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۲۲ ب.ظ

تا همین دو سال پیش، هر سال ماه رمضون که می شد تو دلم یه اتفاقاتی می افتاد. به این شکل که دلهره ی عجیبی داشتم و همش منتظر یه خبر یا یه نشونه بودم. نمی دونستم چه مرگمه ولی خب اینکه تو دلم یه هیجانی بود دوست داشتم. اینکه چرا توی ماه رمضون اتفاق می افتاد واقعا عجیب بود و هیچ توضیحی براش نداشتم. همه اینا رو گفتم که بگم الان دو سه روزه که اون جوری شدم باز. یعنی دلم میخواد به جای اینکه کار کنم بشینم یه گوشه و گریه کنم و منتظر باشم که یه اتفاقی بیفته. 

  • محمد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی