که اینطور

شاید شد و طولانی تر نوشتم. شاید کلمات خودش اومد. نمیدونم. فقط دارم از یه احتمال حرف می زنم.

که اینطور

شاید شد و طولانی تر نوشتم. شاید کلمات خودش اومد. نمیدونم. فقط دارم از یه احتمال حرف می زنم.

آخرین مطالب
  • ۹۸/۱۰/۱۴
    سر
  • ۹۸/۰۹/۰۲
    ذر

نقش

چهارشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۵، ۱۱:۲۳ ب.ظ

از ساعت 11 صبح امروز که رفتم نمازخونه سازمان ختم یکی از همکارای جوونمرگ شده مون، داشتم فکر می کردم برای شهادت حضرت زهرا چیکار میتونم بکنم. دوست داشتم نقش خودمو بدونم و درست و به اندازه از عهده اش بر بیام. متاسفانه به جایی نرسیدم. گذشت و گذشت تا اینکه ساعت هفت شب تو اتوبوس داشتم می رفتم مترو که به خودم اومدم دیدم دارم آهنگ دامبولی گوش میدم. یادم نبود که وارد شب شهادت شدیم. هندزفری رو در آوردم و این تنها اقدام من برای شب شهادت بود. اقدامی از جنس کاری نکردن و انفعال که مطمئنا بهش افتخار نمی کنم. خیلی بده که تنها نقشت این باشه که هیچ کاری نکنی. مثل اینه که بهت بگن تو فقط کاری نکن که نرینی تو همه چی، لازم نکرده کاری بکنی. خلاصه که یه همچین اوضاعی.

  • محمد

نظرات  (۱)

وقتی به کلمه نرینی رسیدم ناخداگاه خندم گرفت
پاسخ:
اشکال نداره :)) من خوشحال میشم که بقیه رو بخندونم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی