که اینطور

شاید شد و طولانی تر نوشتم. شاید کلمات خودش اومد. نمیدونم. فقط دارم از یه احتمال حرف می زنم.

که اینطور

شاید شد و طولانی تر نوشتم. شاید کلمات خودش اومد. نمیدونم. فقط دارم از یه احتمال حرف می زنم.

آخرین مطالب
  • ۹۸/۱۰/۱۴
    سر
  • ۹۸/۰۹/۰۲
    ذر

خمیازه های کشدار

جمعه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۵، ۰۲:۰۴ ق.ظ
شب جمعه ها معمولا به این فکر می کنم که چرا تو این خراب شده لحظه های شاد و خوشحال اینقد کمه. به زنم فکر می کنم که قاعدتا بعد از جماع کلاسیک شب جمعه ها خسته کنارم خوابیده و بعدش سریع به این فکر می کنم که خوب نیست آدم همه ی فکراشو تو وبلاگش با بقیه به اشتراک بذاره. ولی از اونجایی که از اول تصمیم گرفتم اینجا چیزی رو پاک نکنم، سطرهای قبلی رو هم پاک نمی کنم.
  • محمد

نظرات  (۵)

خیییییلی قوی بود. طیب طیب الله احسنت بارک الله
پاسخ:
:)))
اینجوری که تو از متنام تعریف می کنی واقعا فکر می کنم آدم مهمی ام :)
عزیزم برای من که واقعن هستی :دی
تو گویی واقعیته. منم که میشناسی سلیقه خودمو قبول دارم:))
پاسخ:
چاکرم آقا :)) 
کلا پذیرفتم برآیند خوشحالیا زیاد نیست
ولی پستت یه سر و گردن بالاتر از بقیه بود جدی ؛)
پاسخ:
ای بابا شما چی می بینید تو این پست که من نمی بینم؟ :))
خودم فقط ترکیب «جماع کلاسیک شب جمعه» رو دوست دارم. 
شاید اون گپ بین شخصیت واقعیت و شخصیت وبلاگیت اینجا کمتر به چشم میاد  برا همین چسبید
اشتباهت اینه که فکر می کنی بعدش به صورت خسته  کنارت می خوابه. این تویی که خسته ای و این اونه که اگر کارت رو درست انجام داده باشی مملو از انرژیه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی