که اینطور

شاید شد و طولانی تر نوشتم. شاید کلمات خودش اومد. نمیدونم. فقط دارم از یه احتمال حرف می زنم.

که اینطور

شاید شد و طولانی تر نوشتم. شاید کلمات خودش اومد. نمیدونم. فقط دارم از یه احتمال حرف می زنم.

آخرین مطالب
  • ۹۸/۱۰/۱۴
    سر
  • ۹۸/۰۹/۰۲
    ذر

پذیرش هر گونه ذلت در محل

شنبه, ۲ دی ۱۳۹۶، ۰۲:۵۸ ب.ظ

بعد از زلزله 5/2 ریشتری ای که توی تهران اومد و من هیچ تمایلی به بیرون رفتن از خونه تا امن شدن اوضاع نداشتم، به این فکر کردم که اوه، چه تناقضی. من آدم نسبتا جون دوستی هستم، وقتی هوا آلوده اس بلوار کشاورز و خیابون فلسطین رو پیاده نمیرم تا مترو، با غذا آب نمی خورم که برای معده ام ضرر نداشته باشه، قلیون و سیگار نمی کشم که داغون نشم، غذای کثیف بیرون دوست ندارم و حاضرم پول بیشتری خرج کنم که غذای تمیزتر و خوشمزه تری بخورم و و و این فهرست سوسول بازی همچنان ادامه داره. ولی حقیقتش اون شب بدم نمیومد که یهویی همه چیز تموم شه. به این نتیجه رسیدم که من از مردن نمی ترسم، از زجرکش شدن می ترسم. از اینکه سرب توی خونم کم کم زیاد شه و کارمو بسازه می ترسم، ولی از اینکه سقف بیاد رو سرم و ماجرای بیست و چند ساله ام تموم شه، نمی ترسم. 

  • محمد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی